روز نظافت منزل...
سلام بابا.شنبه شب این هفته بود که مامانی حالش بدشد. حالت تهوع و....شبش زنگ زدم ننه و دایی محمدرضا و خانمش اومدند. خونه هم خیلی بهم ریخته بود. خداروشکر الان خوب شده مامانی. بعد چندروز دیروز وقت کردیم خونه رو مرتب کنیم..از شستن ظرفا تا جاروکشیدن و آشغالارا بیرون بردن و سرویسارو وایتکس زدن و لباسارو شستن..شبم راحت توی خونه تمیز خوابیدیم ! موقع خوابم آوردمت پیش خودم زیرپتو قبلش توپ بازی میکردی.توپتم آوردی زیرپتو..بعدگفتی گرمته.لباستو درآوردم...خیلی باحال بود...دوموردومورت کردم ! ( میخندی ؟) فعلا بای بابایی.ساعت 8:45 صبحه.ادارم.
نویسنده :
مامان
8:47